۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

.
تــــو خــــواب بــــودی


تو خواب بودی و من تماشاگر دانه های احساس
.
دلم می خواست بمانم ، در کنارت ، آنجا ، تا برایت سوره های سبز
.
دوستی بخوانم
.
و همراه با نغمه های عاشقی در گوشت لالایی بگویم
.
دلم می خواست بمانم ، به تماشای ستارگان آرمیده در چشمانت
.
تا در وسعت آرامشت قدم بگذارم و قدری آرام گیرم
.
آن شب می خواستم بگویم دوستت دارم

امــا

تـــو خـــواب بـــودی

هیچ نظری موجود نیست: