۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه
بـگـــذار بــرود
بگذار برود ، وقتی دلی دیگر را دوست دارد
وقتی نگاه و چشم دیگری را می خواهد
بگذار برود آزاد و رهـا باشد ، رهـا از دست تو ، رهـا از عشق تو
و رهـا از قـلب عاشق تو
بگذار برود عاشقی کند ، با هر که دلش می خواهد
عشق را مشق دلش کند
بگذار برود خنده کند ، خوشی کند ، با عشقش عاشقانه ها را زندگی کند
آری بگذار برود
تو نیز آزاد باش ، آزاد از عشق بی خریدار باش
عشقت را حراج مکن ، قلبت را خانه این و آن مکن
اگر او رفته است ، تو نرو ، قلبت را از عشق او خالی مکن
تو بمان ، تا به عشق او وفا کنی ، و عاشقانه ، جفای او را با وفا ، ادا کنی
بگذار برود ، شاید روزی باز آید
و آنگاه ، عشق و وفای تو را باز یابد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر