۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه
مــــن ایـنـجــــایـم
من اینجایم ، با دانه های اشک ، به یادت ، تنهایم
من اینجایم ، تاریکی شب ، تنها یارم
من اینجایم ، با هق هق گریه هایم ، اما بیصدایم
عاشقـم ، اما بی تو تنهایم
من اینجایم ، با دعاهایم ، گویا در انتظارم
می دانم ، تو آنجایی ، در کنار یاری
و در تاریکی شب ، در بستر همان یاری
خنده دلت ، لبخند یارت ، یعنی همان عشق شیرینت
و من ، هنوز اینجایم
اما گویا چه بیهوده خوشخیالم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر